تبلیغات
اصطلاح و ضرب المثل های طالقان

اصطلاح و ضرب المثل های طالقان:

 دریایی میان پا دنیم ،خشک میبو! یعنی:اگر توی دریا پا بزاریم ، دریا خشک می شود! مصداق بدبخت اگر مسجد آدینه بسازد     یا طاق فرود آید یا قبله کج آید

 

ترسم هم  عراق خُرما دَ بکُوبیم هم  تورشه کِنُس: یعنی:می ترسم هم از خرمای عراق بیفتیم هم از، ازگیل ترش

مصداق:ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی        کین ره که تو می روی به ترکستان است.

 

سگ زوری شکار ببری ومیگردهَ خود صحبی لنگ گاز همی گیره!:معنی:سگی را که زور به شکار ببری ، پای صاحبش را گاز می گیرد

اَگِه قورتباغه بن دار بَخانه باران میهَ: اگر قورباغه سبز روي درخت بخواند مي‌گويند باران مي‌آيد.

پنج شنبه نان و خِرما همی دیم تا ثوابش مِردِه بک بَرِسِه: پنجشنبه نان و خرما بيرون مي‌‌دهيم تا ثوابش به مرده ما برسد.

چايي میان دار دَرِه مِهمان قد بلِند میایه: روي چايي ساقه اش قرار گرفته مهمان قد بلند مي‌آيد.

خوي بد بدي صدقه دَر هاکِن تا بدي اون خو بر طرف گردَ: خواب بد ديدي صدقه بده تا بدي آن خواب بر طرف شود.

سگی سر او دنکن تِه دَست گِند موک میزَنه: روي سگ آب نريز دستت زگيل مي‌‌زند.

شو بي وقت خنه جارو بَیزیئن فرشته ملائکه رَِ خنه میان بيرون دمینگنی: شب بي موقع نبايد جارو بزني چون فرشته و ملائکه را از خانه خود بيرون مي‌‌کني.

گرم تندورَ سَرشَ دَپوشي تِئی بک بلا سر میهَ: سر تنور گرم را بپوشاني براي تو حادثه پيش مي‌آيد.

نِمِک زمین نشان ،به خاطر اين که حضرت زهرا  اُو چشم  هستهَ: نمک را زمين نريز به خاطر اين که آب چشم حضرت زهرا است.

گشنه رَ خورِش نمی خا، خوو  کن بالش : آدم گرسنه اهميتي به خورشت غذا نمي‌دهد ادم خواب الود اهميتي به بالشت نميدهد.

عروس رقص بلد نيه میگو زمین ولهَ: عروس رقص بلد نيست ميگويد زمين کج است ( هموارنيست).

دست که نِمِک نِداره باید ساتور بزبِن: دست که نمک ندارد بايد آنرا زير ساتور گذاشت.

اُو که سَرِ  دِ بُگذِرِه چِه يِک وَجه چِه صد وَجه: آب که از سر گذشت چه يک وجب چه صد وجب.

شاه که سير بو   خنه خواه زير دَستون  نی ،  حتی کِشنه ایی بک بَميرن:شاه که سير باشه ميخواهد چکند که زيردستها گرسنه اند.

شاه شاخ دار بِخاستی ليسِک هم ،راه کَت: شاه خواستار حيوان شاخ دار شد حلزون هم به عنوان شاخ دار به راه افتاد.

آدِم دِل خوش بو خِنِه ش کرک لان بو: دل آدم خوش باشد خانه آدم  لانه مرغ داني باشد(جای کوچک باشد)(اگر آدم دل خوشي داشته بشد زندگي در جاهاي كوچك و فقيرانه نيز قابل تحمل است).

آدِم بي مار و خوهر بمانه بي همساده نَتنه: انسان بدون خواهر و مادر مي تواند زندگي كند اما بدون داشتن همسايه خوب زندگي مشكل است.

 اویی همراه   آسِمان لا هَسِّته ، زمين زير اَنداز: آسمون برايش لحاف است و زمين برايش زير انداز.

 عَجول آدِم  يا چاه میکبه يا بی راه: انساني كه در كارهايش رفتار عجولانه داشته باشد به مقصد نمي رسد.

اسب هَدا خَر بَگيتِ خُشالي  دَ  پَر وگيتِ: اسب خودش را داد و به جايش خري گرفت و از خوشحالي هم به هوا مي پريد(كسي كه چيز با ارزشي را بدهد و در ازايش چيز بي ارزشي را بگيرد و خوشحال هم باشد!).

اندی مَار بُخُردی تا اَفي گرستی: آنقدر مار خورد تا افعي شد(شخصي كه به واسطه انجام كار خلاف زياد به صورت يك خلاف كار حرفه اي در آمده باشد).

آخر ماسّته دشان: آخر ماست را ريخت(سر آخر نتوانست كارش را تمام كند).

خودتَ دَرزِن بَزِن دیگران  دَ   گوالدوج : يك سوزن به خود بزن يك جوالدوز به ديگران.

با پيغام پسقام اسبی بک  ، اویی بک    جو  نَمی بو: با پيام فرستادن براي اسب اسب جو نمي خورد.

یه پیاله ماست چنِّدی راغن دره: يك كاسه ماست چقدر روغن دارد.

آش كه جا د ِكردِ  همه انه اَنگوشت میزَنِّنِ: آش آماده اگر در ظرفي ريخته شود ازهمه طرف به آن انگشت مي زنند(اگر دختري خود را بزك كند همه چشمها را به دنبال خود دارد).

اِمسالِه چوچوک  پارسالِه  چوچوک  رِه جيك جيك یاد هَدا: بچه گنجشك امساله مي خواهد به گنجشك بزرگتر از خودش آواز خواندن ياد بدهد.     چوچوک =ميچكا (لهجه بالا طالقان)= گنجشک  

اوو به امام هََندا  تش به يزيد: آب به امام نمدهد ونيز آتش به يزيد هم نميدهد.

طور و دیوَنه  یه محلِّی بک  وَسِّه: يك ديوانه براي( بهم ريختن) يك محل كافي است.

آش بخوردن  قزقانی سر مِزِّه دَره ،زن نومِزِّه سَر: خوردن آش سر ديگ مزه دارد و زن هم در دوران نامزدي جذابيت بيشتري دارد.

خجیرخَربِزه شال نَصيب میبو: خربزه رسيده نصيب شغال مي شود(چيزخوبي نصيب كسي شده كه لياقتش را نداشته است).


<::::: ادامه مطلب :::::>
:: موضوعات مرتبط: اصطلاح و ضرب المثل های طالقان , ,
:: برچسب‌ها: اصطلاح و ضرب المثل های طالقان ,
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5 |
نویسنده : حسین مطلبی
تاریخ : چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 19 صفحه بعد